باز هم فرار

مجری تلوزیون داره صحبت می کنه میدونم داره دروغ می گه به حرف های که می گه ایمان نداره میشناسمش .خوب این کشوری است که ما در آن داریم زندگی می کنیم . همیشه از مجری ها بدم می اومد مخصوصا زمانی که از یکشون دعوت کردیم که بیاد مجری گری یک برنامه در دانشگاه را بعهده بگیره .و زمانی که اون اون رقم نجومی را برای اون دروغ های که گفت را از مسئول برنامه دریافت کرده بود.
راستش این روز ها کمی تا حدودی ابری هستم .خوب همیشه که نمیشه آفتابی باشه.
و اما بعد:
یادم هست که شهریور ۵۹ بود که آیت الله طالقانی فوت کرد .و مجاهدین عمود خیمه خود را از دست دادن بعد هم اختلافات شدیدی بین اونها و روحانیون ایجاد شد . و روحانیون اونها را التقاتی می خواندن . و منظورشون این بود که اونها از اسلام فاصله گرفته بودن و...
خلاصه این شد شاه از ایران رفت. آیت الله خمینی وارد شد . مردم با نوشتن روی یک پارچه که بصورت طومار بود دولت موقت که بازرگان بود را انتخاب کردند. بعد بین بازرگان و روحانیت اختلاف افتاد .او را هم بر کنار کردند.
بنی صدر وارد میدان شد و بعنوان اولین ریییس جمهور وارد صحنه سیاست ایران شد
باز هم او با ایت الله بهشتی سر اختلاف را باز کرد او هم از کار برکنار شد .
و....
همه اینها مثل برق آمد و وقتی یادم می اید که در آن دوران چه بدبختی هائی کشیدیم مو بر تنم سیخ می شود.
بنی صدر با مسعود رجوی از ایران فرار کردند.
و حادثه ۷ تیر که با کشته شدن حدود ۷۰ تن از اعضای دولت و این آغاز یک ماجرا بود
برادرم غیبش زد.....

ما در خدمت کامپیوتر یا...

این ویروس جدید هم که همه را کلافه کرده
هیچ کس هم نمی دونه که فعلا چه جوری اونو از بین ببره
حالا دارم می فهمم که
ما در خدمت کامپیوتر هستیم یا کامپیوتر در خدمت ما
فعلا که می کن باید همه درایو ها را فرمت کرد
دوستان عزیز به همه شما سر میزنم
شاد باشید
دانیال

کمونیست

خوب اوائل کارها خوب پیش میرفت و برادرم ودوستانش کارهای زیادی انجام می دادند.به خیلی ها کمک می کردندو طرفدارن زیادی جمع کرده بودند کم کم احساس کردم که دارد اتفاقاتی صورت می گیرد که برای من هم جای سوال بود.عده ای به ما کمونیست می گفتند و این برای من جالب نبود نه تنها برای من بلکه برای خیلی ها که به این سازمان پیوسته بودند. البته این آدمها همان کسانی بودند که که قبل از انقلاب هم موافق خاندان پهلوی بودند .عدهای هم روحانی بودند که من آنها را می شناختم آنها کاری به رژیم شاه نداشتند و اصلا اهل مبارزه نبودند ولی خوب در آن زمان روحانیت بال و پر گستردهای گرفته بود و اشکالات زیادی هم به ما می گرفتند :از جمله به آرم سازمان که در آن داس بود و می گفتند با آرم پرچم شوروی یکی است و این آرم کمونیست ها است کم کم هم مجاهدین هم حساس شدند و اولین نغمه های مخالفت با روحانیت زده شد. در این میان هم از آیت الله خمینی بعنوان رییس جمهور نام برده شد و تنها کسی که مجاهدین او را قبول داشتند و به آن احترام زیادی می گذاشتند آیت الله طالقانی بود ضمنا مدرسه ها هم شده بود پاتق انواع و اقسام گروه ها و سازمان مجاهدین هم از این قاعده مستثنا نبود. در مدرسه کار جوونها فروختن نشریات گروه ها بود و فکر کنم در آن موقه مجله مجاهد را می فروختن .همچنان شور انقلابی در جوون ها بود و کم کم هم گرو ها با هم سر ناسازگاری راه انداخته بودند در این زمان تقریبا کار وجود نداشت و خیلی ها بیکار بودند و مردم شروع کردند به گرفتن زمینهای سرمایه دار و بی صاحب خیلی از خانه ها را غارت کردند یادم می آید که حتی یک نفر می گفت در یکی از ویلا ها در یخچال هنوز مواد غذائی بود و صاحب آن به خارج از کشور فرار کرده بود در این زمان پوشیدن لباسهای ساده مد شده بود و همه جوانان سعی می کردند که مردمی باشند. خلاصه شعار تمام گرو ه مردمی بودن بود.در این زمان رهبری انقلاب در دستان آیت الله خمینی بود و بسیاری از مردم و جوانان گوش به فرمان او بودندروحانیت اوج فعالیت های خود را انجام می داد و دفتر آیت الله خمینی پر بود از روحانی های که در آن رفت و آمد می کردند.یادم می اید .روزی پدرم با برادرم دعوا کردند و پدرم به برادرم گفت :روز ی میرسد که شما به آیت الله خمینی هم فحش می دهید . وبرادرم گفت: ما هیچ وقت این کار را نمی کنیم.ولی گویا این سخن پدرم هم درست از آب در آمد و روحانیت حاضر نبود در بعد انقلاب مجاهدین را سهیم کند . و حتی ساز مخالف را هم خواهند زد.آیت الله طالقانی به مجلس رفت و یادم نمی رود این جمله از او بود{ آیت الله طالقانی در عکسی که کنار مبل مجلس روی زمین نشسته بود و زیر عکس نوشته بود:
میترسم قوانینی که این مجلس تصویب می کند از قوانین 70 سال پیش هم بدتر باشد