داستان

.
.
خوب یکی از کسانی که من به او ارادت خاص دارم مولوی است.و شاید یکی از معلمین من.
بشنو این نی چون حکایت می کند    از جدائی ها شکایت می کند
او اقیانوسی بود که وقتی به تلاطم می افتد عظیم ترین کشتی را به شگفتی می انداخت. و اگر کسی هم در عمق آرا و افکار او غواصی می کرد گو هر های فراوانی را از این اقیانوس خارج می کرد .
و هر چه از مولوی بگویم جز ظن خود نیست.
بشنوید ای دوستان این داستان      خود حکایت نقد حال ماست آن

قلعه حیوانات

.
.
خوب این کتابی بود که برادرم به من داده بود البته این کتاب بنام انقلاب حیوانات هم چاپ شده است.این کتاب را با اینکه عکس های قشنگی داشت نخوانده بودم .
نمیدونم چی شد یک روز رفتم سراغ این کتاب کتاب را تا آخر خواندم داستانش خیلی شیرین بود .
داستان ساده ای دارد که حیوانات بر علیه آدم ها انقلاب می کنند . یکی از شعار های که حیوانات می دادند این بود.
چهار پا خوب دو پا بد
خلاصه ای از مطالب کتاب را می گویم:
خدا به من دم عطا کرده که مگس ها را برانم ای کاش نه دمی داشتم و نه مگسی بود.
بعد از اینکه حیوانات انقلابشان پیروز شد این اولین قانون آنها بود:
هیچ حیوانی حق ندارد خانه داشته باشد یا بر تخت بخوابد یا الکل مصرف کند
هیچ حیوانی نباید حیوان دیگر را بکشد
.
یکی از سوالات که که مالی که یک اسب است این بود:
آیا بعد از انقلاب قند وجود دارد
.
ساختمان های بعد از انقلاب باید موزه باشد.

.
هفت فرمان انقلاب
۱-هر چه دو پا است دشمن است
۲-هر چه چهار پا یا بال دارد دوست است
۳-هیچ حیوانی لباس نمی پوشد
۴-هیچ حیوانی بر تخت نمی خوابد
۵- هیچ حیوانی الکل نمی نوشد
۶- هیچ حیوانی حیوان دیگر را نمی کشد
۷- همه حیوانات برابر هستند
..
شعار انقلاب
.
من بیشتر کار می کنم
همیشه حق با رهبر است
.
بعد از چند سال اصل هفتم انقلاب کمی تعغیر کرد:
۷-همه حیوانات برابرند اما بعضی ها برابرترند
..

خلاصه این کتابی است خواندنی 
حتما این کتاب را بخرید و بخوانید
اگر دوستانی هم این کتاب را تهیه نکردند من خلاصه داستان را در وبلاگ قرار می دهم
 

پدر طالقانی

روزی که آیت ا... طالقانی فوت کرد یادم نمی رود. زمانی که خبر را شنیدم بی اختیار زدم زیر گریه نمی دانستم چکار کنم.رفتم خونه همسایمون که با پسرش خیلی رفیق بودم پیش اونها شروع کردم به گریه کردن ولی اونها عین خیالشون نبود .خوب اونها از سیاست چیزی نمی دانستند وحق هم داشتن که هیچ احساسی نداشته باشن روز ی هم داشتن ایشون را به بهشت زهرا می بردند عده  زیادی جمع شده باشن .چی بگم از اون روز عادت ندارم که مرگ کسی را با آب تاب توضیح بدم.
طالقانی اگر بود فکر میکنم مسیر این انقلاب عوض می شد او کسی بود که می توانست تمام گروه ها را دور خود جمع کند و مجاهدین یکی از آن گروه ها بود .شاید آن همه کشت و کشتار نمی شد.
زمانی که طالقانی به مجلس رفت حتی حاضر نشد روی مبل مجلس بنشیند و روی زمین نشست. او کسی بود که قدرت مانور را از خیلی از آشوب طلبان گرفته بود .و مرگ مشکوک او...
نمی توانم بعضی از جزئیات را توضیح دهم چون ممکن است که خودم یا اونها ئی که نام ببرم باید سیم جیم پس بدهیم.
ولی هر چه بود او واقعا یک عارف بود .واقعا یک مجاهد بود کسی که حتی اعتقاد داشت که بازجوهایش و کسانی که او را شکنجه کردند قابل ترحم هستند .چون جاهل هستند. و بر نادان تکلیفی نیست .او بزرگ بود واقعا بزرگ بود.
شاید این رسم روزگار است .
اگر طالقانی بهشتی و مطهری و دکتر بهشتی دکتر شریعتی مفتح و خیلی ها زنده بودند شاید امروز را شاهد نبودیم .
ولی ظاهرا ما باید این روز ها را می دیدیم.
بیاد کتاب قلعه حیوانات افتادم اثر جورج اورول 
کتاب ارزشمندی است.
ارزش ۱۰ بار خواندن را دارد