این جمله را اولین بار با اوشو فهمیدم
این کتابی بود از اوشو که به قول خودش زندگی خیلی ها را عوض کرد.
من این کتاب را چند بار خواندم .داستان ساده ای است. ولی عمیق
به عمق اقیانوس ها در دل این این داستان آنقدر خوبی مهر صفا
و نکته نهفته است که هر چه درآن عمیق بشویم بیشتر آنرا درک می کنیم.
پادشاهی بود همه مشاوران و بزرگان خود را جمع کرد و گفت:
یک انگشتر بسازید و بر روی آن یک جمله حک کنید که آگر روزی خیلی
خوشحال بودم و در پوست خود نمی گنجیدم مرا به حال تعادل بر گرداند
و اگر خیلی ناراحت بودم با خواندن این جمله باز هم حالت طبیعی خود را
پیدا کنم.
بعد از مشاوره همه بزرگان این جمله را روی انگشتر حک کردنند
این نیز بگذرد