۱۸ تیر

خوب امروز ۱۸ تیر است.ببینیم چی می شه؟!
.
اگر خدا به من فرصتی دهد یک روز
    کشم ز مرتجعین انتقام آزادی

این روز ها

.
این روز ها نمی توان چیزی نوشت.صبح در تاکسی یک خانم بدنبال پسر ۱۵ ساله خودش بود.که در امیر آباد دستگیر شده بود.گریه های لین خانم دل سنگ را هم آب می کرد.باور کنید این روز ها برایم نوشتن خیلی سخت
شده است.
نمی دانم چی بنویسم.؟

شاه رفت

.
نمیدانم اون روز خیلی دلم گرفته بود..تلوزیون مجلس ایران را نشان می داد و فکر می کنم شریف امامی صحبت می کرد .ازهاری اومد اون هم حکومت نظامی براه انداخت مردم هم ول بکون نبودند هر چه مملکت به سمت نظامی گری می رفت مردم هم جری تر می شدن. شده بود یک بازی در اون موقع حتی خیلی از خانم های بی حجاب هم در تظاهرات می امدند. مدرسه ها هم تق لق بود تازه هر وقت دلمان می خواست مدرسه میرفتیم.معلم ها هم تا حدودی با انقلابیون بودند.برادرم و دوستانش تازه از دست مامورین سواک راحت شده بودند و کلی اسم اعلام کردند که پلی کپی شده بود و خواستار آزادی آنها شده بودند .در این زمان خیلی از کله گنده های گرو ها ی سیاسی را آزاد کرده بودند. مردم نسبت به هم خیلی مهربان شده بودند. خیلی ارز تاکسی ها و اتوبوسها از مردم پول یا بلیط نمی خواستند . و هم چنان شایعات زیاد از افرادی که در حکومت نظامی کشته شده بودند . یا در بیمارستان قرار داشتند . تازه روز نامه اطلاعات و کیهان بعضی از مطالب را می نوشت .تا روز ی که شاه را در صفحه تلوزیون دیدم .چهرهای ناراحت به همراه فرح .خیلی دلم برایش سوخت چون مثل اینکه داشت گریه می کرد. خیلی از نظامی ها دستش را بوسیدند. و شاه گفت که میرود.
شاه رفت