سکس

.
اژدها را باش در برف فراق     هین مکش او را به خورشید عراق

داستان ساده ای از مولانا است که شخصی مار بزرگی را در یک

منطقه سرد سیر پیدا میکند و چون مار در آن حال در خواب بوده است 

آن شخص فکر می کند که او مرده است و آن مار را برای کسب در

امد به عراق میبرد تا از آن پولی در بیاورد و مردم را دور خودش جمع 

می کند و در کیسه را باز می کند و خورشید گرما بخش عراق مار را

زنده می کند و اولین کسی که کشته می شود همان شخص است.

من در مورد سکس هیچ گونه تعصبی ندارم و قبول دارم که یکی از

نیازهای  طبیعی هر موجود زنده است و باید به آن پرداخت ولی گویی 

پرداخت غیر عقلایی به این کار همان است که مولوی می گوید.

بسیاری از سایتهای فارسی و غیر فارسی سکس را هم دیدم خودم  

هم زمانی در اوج بحرانهای آن بودم .ولی این را صادقانه می گویم که

بهترین کار همان نوع طبیعی برخورد با آن است.واگر میبینیم این مورد 

هنوز در کشور ما حل نشده است بخاطر این نیست که کسانی نمی

خواهند این مسله را حل کنند. بلکه این مسله حل ناشدنی است
 
 ۱۰۰ ها راه حل از همه اندیشمندان برای آن پیشنهاد شده است ولی  

گویی که این یکی از مسا ییلی که حل ناشدنی است.در کشور های 

که سکس در آن آزاد است هنوز هم دچار مشکل هستند یکی

از مترجمین

کتابی به من داد که خودش آن را ترجمه کرده بود و ارشاد اجازه چاپ آ

نرا نداده بود نام کتاب آنچه از سکس خجالت می کشیم.

 آنچه برای من جالب بود قسمت فواحش بود که در آن خاطرات و

مساییل خصوصی خود را عنوان کرده بودند.و نتیجه گیری که من از

کل کتاب کردم این بود که سکس تنها مشکل ما نیست.
 
و شما هم شاهد هستید که  چگونه با آن برخورد می شود بعضی

آنقدر آن را شور کردنند که به هیچ صراتی مستقیم نخواهد شد

نظرات 1 + ارسال نظر
سها سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:15 ق.ظ http://sunboyz.tk

نتونسم نظر بدم
اومدم اینجا نظر دادم
دانیال آقایی
وبلاگ به روز کردم
یه آموزش مفید‌!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد